ترجمه مقاله

نیم کش

لغت‌نامه دهخدا

نیم کش . [ ک ُ ] (ن مف مرکب ) نیم کشته . نیم بسمل . جان به لب رسیده . رجوع به نیم کشت شود.
- نیم کش کردن ؛ به قصد کشت کسی را آزار دادن .
ترجمه مقاله