ترجمه مقاله

نیومند

لغت‌نامه دهخدا

نیومند. [ نیوْ م َ ] (ص مرکب ) پهلوان . شجاع :
دگر آفرین کن بدان نیومند
سپهدار فرخنده پولادوند.

فردوسی (از یادداشت مؤلف ).


ترجمه مقاله