ترجمه مقاله

نیکوتن

لغت‌نامه دهخدا

نیکوتن . [ ت َ ] (ص مرکب ) خوش اندام . نکواندام . خوش هیکل : هرکل ؛ جوان خوب اندام نیکوتن . ضائن ؛ سست فروهشته شکم و مرد نیکوتن کم خوار. محراق ؛ مرد نیکوتن دراز باشد یا نه . (از منتهی الارب ).
ترجمه مقاله