نیکوحالی
لغتنامه دهخدا
نیکوحالی . (حامص مرکب ) رخاء. قوی حالی . توانگری . فراغ بال : تجمل ؛ نیکوحالی نمودن . (دستورالاخوان ). هم مثل المعی و الکرش ؛ یعنی ایشان در نیکوحالی و ارزانیند. (منتهی الارب ). || سلامت . تندرستی . || خوشحالی . خوشوقتی . (فرهنگ فارسی معین ).