نیک سودا
لغتنامه دهخدا
نیک سودا. [ س َ ] (ص مرکب ) خوش معامله :
متاع هوش به بازار گرم گل برسان
در انتظار نشسته ست نیک سودائی .
- امثال :
نیک سودا شریک مال مردم است . (آنندراج ).
متاع هوش به بازار گرم گل برسان
در انتظار نشسته ست نیک سودائی .
رضی دانشی (از آنندراج ).
- امثال :
نیک سودا شریک مال مردم است . (آنندراج ).