ترجمه مقاله

هائج

لغت‌نامه دهخدا

هائج . [ ءِ ] (ع ص ) گشن تیزشده به گشنی . (منتهی الارب ) (آنندراج ). گشن مایل به گشنی . || شیر مست . (ناظم الاطباء). || (اِ) باد خانه برانداز : و اگر در نواحی چین نکباء نکبتی هائج می گردد غبار غوغاء آن باز سر و ریش اهل کرمان می آورد. (المضاف الی بدایع الازمان ص 38). || جوشش . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). فوران . (اقرب الموارد). || خشم . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). غضب . (اقرب الموارد). یقال : هاج هائجه ؛ به هیجان آمد خشم و غضب آن و هداء هائجه ؛ آرام شد جوشش آن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) : سلطان چون فحل هائج و بحر مائج دودسته شمشیر میزد. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی چ 1272 ص 286).
ترجمه مقاله