ترجمه مقاله

هادی

لغت‌نامه دهخدا

هادی . (اِخ ) (حاجی شیخ ...) نجم آبادی فرزند حاج ملا مهدی است که درعلم و اجتهاد مقامی مسلم داشت به سال 1250 هَ . ق . از مادر بزاد. در سال 1262 به امر پدر همراه با مادرخویش سفری به نجف اشرف کرد و تا سن بیست سالگی در آنجا به فراگرفتن مقدمات و غیر آن پرداخت . در سال 1270 هَ . ق . به تهران بازگشت و به دستور پدر ازدواج کرد، سپس برای اتمام تحصیلات خود به نجف مراجعت کرد و باز در سال 1280 دوباره به تهران برگشت بفاصله ٔ چند سال دو سفر به کربلا (سفر دوم شاید در آخر سنه ٔ 1294 هَ . ق . بوده باشد) کرد و نیز سفری به حج رفت . در سال 1290 هَ . ق . به عزم زیارت و سیاحت سفری به خراسان کرد. در سال 1291 یا 1292 در دو سفر کربلا امامت مسجدی را که به نام خودش معروف بود قبول کرد و به همین مناسبت منزلش را به خانه ٔ محقری که در جنب مسجد بنا کرده بود انتقال داد و این در حدود سنه ٔ 1294 بوده است . شروع بنای مسجد به این ترتیب شده است که مرحوم حاج شیخ هادی در آن اراضی که آن روز متعلق به مرحوم میرزا عیسی معروف به وزیر بوده محض صلاح برکت و آبادانی اراضی ، نیت بنای مدرسه فرموده و مالک بلندهمت یعنی مرحوم میرزا عیسی استقبالاً لامر خیر اقدام سریع به ساختن بنای مدرسه و مسجد کرده و مخارج آن را از جیب فتوت خویش پرداخته و از مرحوم حاج شیخ هادی درخواست کرده است که امامت مسجد و ولایت امر مدرسه را به عهده ٔ خویش گیرد. و حاج شیخ هادی قبول کرده است . سرانجام پایان این دور عزت به انتقال منزل حاج شیخ هادی از خانه جنب مسجد و مدرسه ٔ مذکور به محله ٔ حسن آباد و محلی که اکنون مقبره ٔ آن مرحوم و منازل جماعتی از بازماندگان و منتسبان اوست میباشد. وفاتش در سال 1320 هَ . ق . اتفاق افتاد. میرزا عیسی در بستر مرگ (در وبای 1310) مرحوم حاج شیخ هادی را خواست و چون وی را به بالین خویش یافت ، گفت : مرا نیت خیری در دل است که بشدت به انجام آن دلبسته ام اگر انجام آن را تو بعهده گیری اطمینان و آرام خاطر خواهم یافت و آن ساختن مریضخانه ای است که به پول من ساخته شود. حاج شیخ هادی بصراحت به انجام مقصود وی قول داد. اما چون تقسیم میراث وجمعآوری اموال در خانواده ٔ وزیر به طول انجامید و پیچیدگی های چند در جوانب امور پیدا شد روزی بی آنکه خود نیز تنخواهی به دست داشته باشد از جا برخاست و گفت هر طور هست باید شفاخانه ٔ دلخواه آن رادمرد ساخته شود، و ساخته شد. و بدین ترتیب ساختمان مریضخانه ٔ وزیری که به نام شیخ هادی نیز شناخته می شود و اکنون سالهاست که در همان محل حسن آباد دایر میباشد انجام پذیرفت و یک باب حمام نیز برای رفع احتیاج مریضخانه و مردم خارج ساخته شد. و نیز پیش از آنکه به بنای مریضخانه اقدام کند مرحوم حاج شیخ هادی با استفاده از حق ولایت و حکومت شرعیه در حدود اراضی اشتهارد قناتی بایررا به همراهی تنی چند از ثروتمندان ارادتمند خویش دایر ساخت و در آبادانی آن حدود کوشید و بدین طریق ملکی احداث کرد و صحت آباد نام نهاد. اصحاب که آن مرحوم را هرگز سرگرم امور مادی ندیده بودند در شگفت ماندند تا بنای شفاخانه تمام شد و شگفتی از ایشان برخاست و مناسبت نام «صحت آباد» نیز روشن گشت و سهم شخصی مرحوم حاج شیخ هادی از ملک صحت آباد جزء موقوفات مریضخانه شد. حاج شیخ هادی در آبادانی و رفاه حال مردم بسیار می کوشید، چنانکه در دو محله ٔ شهر (اول اطراف مسجد حاج شیخ هادی یا مدرسه ٔ وزیر دوم محله ٔ حسن آباد) به برکت عزم جزم او آباد گشت . در حالی که بسختی تهیه ٔ خانه و حداقل لوازم خانه برای خویش میکرد علاوه بر حمام جنب مریضخانه در دو محل بنای دو حمام را به آسانی وتنها به سرمایه ٔ توجه و اراده برپا کرد. در هر کاری که جنبه ٔ خیرخواهی داشت خاصه اگر مناسبتی با تعمیم علم و تربیت ابنای نوع به روش قدیم یا جدید داشت از اقدام و تشویق بازنمی ایستاد. بنای مدرسه ٔ خیریه ٔ حسن آباد بوسیله ٔ میرزا عبدالکریم خان منتظم الدوله سردار مکرم فیروزکوهی در اثر تشویق اوست و یار و یاور معنوی مرحوم میرزا علی خان امین الدوله در بازکردن مدارس جدید هنگامی که مورد مخالفت غافلین بود وی بوده است ، چنانکه مدتها بعد از عزل مرحوم امین الدوله از صدارت مدرسه ٔ رشدیه را شخصاً تأسیس کرد و مدیر آن مدرسه را در سایه ٔ حمایت خویش نگهداری کرد. چون دو خصم به داوری به محضر وی می نشستند، گفتگو از میانه برمیخاست و کارشان از قطع و فصل به دوستی و وصل می کشید. و پیوسته نظر نافذ و خیراندیش وی چاره ای برای حل اختلاف میندیشید که یا خود وسیله ٔ عمران و آبادانی شهر و کشورمیشد و یا مددی به عمران آبادی میرساند. به هر حال نفوذ معنوی و کفایت تدبیر آن عاقل کامل موجب میشد که صلح و آبادانی بر نزاع و ویرانی چیره شود. و این گرفتن جانب صلح و اصلاح نه از این باب بود که چون به درستی حق و ناحق را از هم تمیز نمی داد و بر قضاوت و حکم خویش اطمینان نداشت ، همت به صلح و صفا میگماشت ، بلکه درباره هر مشکلی به وضع شگفت انگیزی حکم میکرد. امرا و اعیان و صدور و شاهزادگان را روی خاک زانو به زانوی مدعیان ضعیف ایشان مینشاند و با همه اقتدار ناصرالدین شاه بوقر و ثبات مقاومت می کرد و مطلوب خود را در اقامه ٔ حق پیش میبرد. رجوع به «تحریرالعقلا» شود.
ترجمه مقاله