ترجمه مقاله

هاشمی دهلوی

لغت‌نامه دهخدا

هاشمی دهلوی . [ ش ِ ی ِ دِ ل َ ] (اِخ ) میر محمدهاشم شاه و مشهور به شاه جهانگیر و مکنی به ابوعبداﷲ. از شعرای ایرانی هند در نیمه ٔ اول قرن دوازدهم هجری است . در سال 1073هَ . ق . در دهلی متولد شد. نسبش از طرفی به شاه نعمت اﷲ کرمانی و از طرف دیگر به شاه قاسم الانوار میرسد. اجدادش از ایران به هند مهاجرت کرده و در دهلی اقامت کرده اند و به ترویج شریعت اسلام پرداخته اند. در غزل و مثنوی دست داشت و مثنویی به نام مظهرالاَّثار به تقلید مخزن الاسرار نظامی سرود. صاحب تذکره ٔ آتشکده نام این مثنوی را مظهر الاسرار ذکر کرده است . در سال 1150 هَ . ق . وفات یافت . دیوانی از او باقی است که در کشف الظنون ذیل «دیوان هاشمی » از آن یاد شده . از اوست :
به خود ره نیست یک دم این دل محو تماشا را
تماشای جمالت برده است از دست ما، ما را.
کجاست آنکه مرا ساغری به دست دهد
نه درد داند و نه صاف هرچه هست دهد
چو هاشمی من و خون جگر که ساقی دهر
می مراد به دون همتان پست دهد.
از مثنوی مظهرالاَّثار اوست :
ای کرمت همنفس بیکسان
جز تو کسی نیست کس بیکسان
بیکسم و همنفس من توئی
رو به که آرم که کس من توئی
ای ز جمال تو جهان غرق نور
نور بطون تو حجاب ظهور
کون و مکان مظهر نور تواَند
جمله جهان محض ظهور تواَند.

(مجمعالفصحاء ج 2 ص 56).


رضاقلی خان هدایت صاحب مجمع الفصحاء شرح حال این شاعر را با خواجه هاشم بخارائی که شیخ الاسلام بخارا بوده و در قرن نهم میزیسته خلط کرده و بیت :
«به ناز سرمه مکش چشم بی ترحم را
نشسته گیر به خاک سیاه مردم را»
را که امیر علیشیر نوائی صاحب مجالس النفائس به خواجه هاشم یا خواجه هاشمی (شیخ الاسلام بخارا) نسبت داده است به شاعر فوق نسبت میدهد.
ترجمه مقاله