ترجمه مقاله

هاشم

لغت‌نامه دهخدا

هاشم . [ ش ِ ] (اِخ ) ابن خدیج . از معاصران و نزدیکان یزیدبن حاتم والی مصر بود. صاحب عقدالفرید آرد: روزی ابویقظان القیسی بر یزیدبن حاتم والی مصر وارد شد. حاتم ، هاشم بن خدیج را که در مجلسی حاضر بود اشارت کرد که با ابویقظان لاغی کند. و بر ابویقظان جامه ای وشی و کسائی از خز بود. هاشم او را گفت : خدای را شکر که از عباپوشی به خزپوشی افتاده ای . ابویقظان پاسخ داد: آری ، می بافید، می پوشیم ، شما از ما ممانید و ما از شما. (از العقد الفرید ج 4 ص 128).
ترجمه مقاله