ترجمه مقاله

های و هوی

لغت‌نامه دهخدا

های و هوی . [ ی ُ ] (ترکیب عطفی ، اِ صوت مرکب )های هوی . هایاهوی . شور و غوغای اهل طرب :
خوشا هایی ز حق وز بنده هویی
میان بنده و حق های و هویی .

عطار.


|| غوغا. فریاد. ندبه و زاری . (برهان ) :
سپه داغ دل شاه با های و هوی
سوی باغ ایرج نهادند روی .

فردوسی .


بکندند موی و شخودند روی
از ایران برآمد یکی های و هوی .

فردوسی .


بزد کوس و سوی ره آورد روی
جهان شد پر از لشکر و های و هوی .

فردوسی .


چو دارا چنان دید برگاشت روی
گریزان همی رفت با های و هوی .

فردوسی .


ترجمه مقاله