ترجمه مقاله

هباء

لغت‌نامه دهخدا

هباء. [ هََ ] (ع اِ) گرد و غبار هوا که از روزن در آفتاب پیدا آید و به دود ماند. نغام . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ). آن گرد پراکنده که چون آفتاب از روزنه تابد، نماید. (ترجمان تهذیب عادل ). غبار یا چیزی شبیه به دود که در نور خورشید پراکنده باشد. (اقرب الموارد). مطلق غبار. غبار یا چیزی شبیه به دود که در هوا پراکنده باشد. (تاج العروس ). آن چیز که چون نور خورشید از روزن تابد به شکل ستونی دیده شود، و در آن اجزاء لطیف گوناگونی است که دیده شوند و لمس نگردند. خدای تعالی اعمال کفار را در روز قیامت تشبیه به هباء کرده وفرماید: «و قدمنا الی ما عملوا من عمل فجعلناه هباءمنثورا». (قرآن 23/25). و بعضی تصور کرده اند مراد خداوند از کلمه ٔ ذره در آیه ٔ: «فمن یعمل مثقال ذرة خیراً یره و من یعمل مثقال ذرة شراً یره » (قرآن 7/99 و8) همین هباء باشد. و نیز شعرا و نویسندگان ، به هباء تشبیهاتی کرده اند. (صبح الاعشی ، ج 2 ص 176). || غبار و ریزه های خاک بلند رفته و پراکنده بر زمین . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ). ذرات خاک پراکنده بر روی زمین . (اقرب الموارد) (تاج العروس ). ابن شمیل گوید: ذرات خاک که باد بر هوا پراکند و بر روی بدن و لباس مردم نشیند. در عربی گفته میشود: «اری فی السماء هباء» و گفته نمیشود «یومنا ذوهباء» و نه «ذوهبوة». (تاج العروس ). || مردم کم عقل . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (تاج العروس ). ج ، اَهباء. || (اصطلاح عرفانی ) ماده ای که مصور بصوراجسام عالم است و همه از او پیدا میگردند و او را عنقاء گفته اند و حکماء هیولی خوانند. (فرهنگ مصطلحات عرفاء تألیف سید جعفر سجادی ص 425). و برای اطلاع بیشتر رجوع به تعریفات سید شریف چ استانبول ص 173 شود.
ترجمه مقاله