ترجمه مقاله

هبار

لغت‌نامه دهخدا

هبار. [ هََ ب ْ با ] (اِخ ) ابن الاسودبن مطلب بن اسدبن عبدالعزی بن قصی القرشی الاسدی . مادرش فاخته دختر عامربن قرظة. از شعرای دوره ٔ جاهلیت عرب که اسلام را درک کرد و اسلام آورد و در سلک صحابه درآمد. وی جد سلسله ٔ هباریان ، پادشاهان هند بود. این سلسله تا حمله ٔ محمود غزنوی به هند، فرمانروائی داشتند و پایتختشان المنصورة بود. هبار پیش از اسلام شاعری هزال و هجوگو بود. این ابیات را در هجو تویت بن حبیب الاسدی گفته :
تویت الم تعلم و علمک ضائر
بانک عبد للئام خدین
و انک اذترجو صلاحی و رجعتی
الیک لساهی العین جد غبین
أترجو مساماتی بابیاتک التی
جعلت اراها دون کل قرین
فدع عنک مسعاة الکرام واقبلن
علی شاکر و عائر و رهین .
هبار قبل از اسلام آوردن ، پیغمبر را هجو کرد پیغمبر هنگام جنگ مکه به یارانش دستور داد که اگر پیروز شدند، هباربن اسود و نافعبن قیس را به آتش بسوزانند. ولی بعد از اینکار منصرف شد و گفت عذاب کردن بوسیله ٔ آتش مخصوص خداست و شایسته نیست کسی به این کار مبادرت ورزد و اگر ایشان را به دست آوردید بکشید. هبار بعد از فتح مکه در محل جعرانة به نزد پیغمبر آمد و اسلام آورد و بشام کوچ کرد و در ایام خلافت عمر برای گزاردن حج برگشت . (از الاعلام زرکلی ج 9 ص 54) (الاصابة فی تمییزالصحابة) (معجم الشعراء مرزبانی ص 490).
ترجمه مقاله