ترجمه مقاله

هبد

لغت‌نامه دهخدا

هبد. [ هََ ب َ ] (اِ) ماله ای باشد که زمین شیار کرده شده را بدان هموار کنند و آن تخته ٔ بزرگی بود، و به این معنی با بای فارسی هم آمده است . (برهان ). هپد. ماله که بدان کشت را هموار کنند، و بعضی به ذال معجمه با باء فارسی گویند، کذا فی زفان گویا. (فرهنگ نظام ) (مؤید الفضلاء). هبذ. ماله ٔ برزگران که زمین شیار کرده را بدان هموار و برابر کنند. (ناظم الاطباء). ماله ای که زمین شیار کرده را به آن هموار سازند و به بای فارسی نیز گفته اند. (انجمن آرا). در فرهنگ سروری ذیل «هید» که به معنی غله برافشان است گوید: و در مؤید «هبد» به فتح ها و بای موحده نیز به این معنی آمده . ولی در مؤیدالفضلا چ هند این معنی دیده نشد. دکتر معین در حاشیه ٔ برهان ص 2314 نوشته اند: ظاهراً «هبد» به معنی ماله جز «هید» به معنی غله برافشان است و کلمه ٔ اخیر به صورت «هسک » هم آمده .
ترجمه مقاله