ترجمه مقاله

هدون

لغت‌نامه دهخدا

هدون .[ هَُ ] (ع مص ) آرمیدن . (منتهی الارب ). سکون . (از اقرب الموارد). || ترسیدن . (اقرب الموارد). || آرام دادن . (منتهی الارب ). رجوع به هدن شود. || خوشنود کردن کودک را. || دفن کردن . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || تن آسان و فراخ زندگانی شدن . (منتهی الارب ). استرخاء. (اقرب الموارد). || آسودن . (منتهی الارب ).
ترجمه مقاله