ترجمه مقاله

هزارتوی

لغت‌نامه دهخدا

هزارتوی . [ هََ / هَِ ] (اِ مرکب ) شکنبه ٔ گوسفند و جز آن که گیپادر آن انداخته طبخ می کنند، و آن خانه های بسیار دارد، و آن را هزارخانه هم گویند. (آنندراج ). و به عربی رمانه خوانند. (برهان ). سی تو. هزارلا. هزارخانه . (حاشیه ٔ برهان چ معین ). رمانه . (از السامی فی الاسامی ).
ترجمه مقاله