ترجمه مقاله

هفتصدگانی

لغت‌نامه دهخدا

هفتصدگانی . [ هََ ص َ ] (ص نسبی ) آنچه شامل هفتصد واحداز چیزی باشد. دارای هفتصد دینار یا درم بها، یا دارای هفتصد مثقال زر : خلعت عارضی پوشید و در آن خلعت کمر هفتصدگانی بست و پیش آمد و خدمت کرد. (تاریخ بیهقی ). او را به جامه خانه برد و خلعت سخت فاخر بپوشانیدند و کمر زر هفتصدگانی . (تاریخ بیهقی ).
ترجمه مقاله