ترجمه مقاله

هفت تنان

لغت‌نامه دهخدا

هفت تنان . [ هََ ت َ ] (اِخ ) اصحاب کهف است و آن یملیخا، مگشلینیا، مشلیتیا، مرنوش ، دبرنوش ، شادنوش ، و مرطونش باشد. (برهان ). یعقوب وراژینی نام آنان را چنین آورده است : مالخوس ، ماکیمیانوس ، مارسیانوس ، دنوسیوس ، یوحنا، سرافیون ، کنستانتینوس . (از حاشیه ٔ برهان چ معین ). || هفت اخیار را نیز گویند که عبارت از قطب ، غوث ، اخیار، اوتاد، ابدال ، نقبا و نجبا باشد. گویند اینها سیصدوپنجاه وشش کس اند بر شش مرتبه ، سیصد ازایشان در یک مرتبه باشند و چهل در یک مرتبه و هفت در یک مرتبه و پنج در یک مرتبه و سه در یک مرتبه و یکی در مرتبه ٔ بالاتر از همه است و قطب همان است و قوام عالم از برکت وجود ایشان است . (برهان ) :
گر فرستی برای هفت تنان
دوستکانی ، به دست خضر سپار.

خاقانی .


هفت طواف کعبه راهفت تنان بسنده اند
ماو سه پنج کعبتین داو به هفده آوری .

خاقانی .


گفتم ز شاه هفت تنان دم توان شنید
گفتا توان اگر نشدی شاه شاهقام .

خاقانی .


ترجمه مقاله