ترجمه مقاله

همیان

لغت‌نامه دهخدا

همیان . [ هََ م ْ ] (اِ) بر وزن انبان ، کیسه ای باشد طولانی که بر کمر بندند و به عربی صره خوانند. (برهان ) :
قیمت همیان و کیسه از زر است
بی زری همیان و کیسه ابتر است .

مولوی .


خواجه هر جا قصه ٔ پیراهن یوسف شنید
پیش چشمش جلوه ٔ همیان درهم می کند.

کلیم .


دنیاطلب از موی میانان نشد آگاه
بس دیده که او حسن کمر در همیان یافت .

کلیم (دیوان ص 149).


رجوع به انبان شود.
ترجمه مقاله