هم ستیز
لغتنامه دهخدا
هم ستیز. [ هََ س ِ ] (ص مرکب ) هم نبرد. هم سپر. هم آورد :
دل و چشم بددل به راه گریز
دلیران شده مرگ را هم ستیز.
شد آوازه بر درگه شاه تیز
که هاروت با زهره شد هم ستیز.
دل و چشم بددل به راه گریز
دلیران شده مرگ را هم ستیز.
اسدی .
شد آوازه بر درگه شاه تیز
که هاروت با زهره شد هم ستیز.
نظامی .