هم شهر
لغتنامه دهخدا
هم شهر. [ هََ ش َ ] (ص مرکب )ساکنان یک شهر. (آنندراج ) : مرا مرد به کار است خاصه شما که همشهرهای منید. (تاریخ سیستان ).
تو هم شهری اورا و هم پیشه ای
هم اندر سخن چابک اندیشه ای .
تو هم شهری اورا و هم پیشه ای
هم اندر سخن چابک اندیشه ای .
اسدی .