ترجمه مقاله

هم طبع

لغت‌نامه دهخدا

هم طبع. [ هََ طَ ] (ص مرکب ) دارای طبیعت یکسان . دو یا چند کس (دو یا چند چیز) که سرشت همانند دارند : هرکه خواهد که هم طبع گروهی گردد صحبت با آن گروه باید داشت . (قابوسنامه ).
اگر عاشق شودشیر دژآگاه
به عشق اندر شود هم طبع روباه .

فخرالدین اسعد (ویس و رامین ص 228).


همدم هاروت و هم طبعزن بربطزنم
افعی ضحاکم و ریم آهن آهنگرم .

خاقانی .


|| دو گوینده یا سراینده که ذوق همانند دارند :
بلبل هم طبع فرزدق شده ست
سوسن چون دیبه ازرق شده ست .

منوچهری .


ترجمه مقاله