ترجمه مقاله

هم پیشه

لغت‌نامه دهخدا

هم پیشه . [ هََ ش َ / ش ِ ] (ص مرکب ) هم کسب و هم هنر. (آنندراج ). همکار. حریف . (یادداشت مؤلف ) :
بپرسیدش از دوستان کهن
که باشند هم پیشه و هم سخن .

فردوسی .


پروردگار دینی ، آموزگار فضلی
هم پیشه ٔ وفایی هم ریشه ٔ سخایی .

فرخی .


تو همشهری او را و هم پیشه ای
هم اندر سخن چابک اندیشه ای .

نظامی .


بود هم پیشه را هم پیشه دشمن .

نظامی .


گرگ در دشت و شیر در بیشه
همه هم حرفتند و هم پیشه .

اوحدی .


ترجمه مقاله