هنرمندی
لغتنامه دهخدا
هنرمندی . [ هَُ ن َ م َ ] (حامص مرکب ) دارای هنر بودن . چیره دستی . شگفتی در کار یا اشتغال به کارهای هنری چون نقاشی ، پیکرسازی ، شاعری ، خوانندگی ، نوازندگی و مانند آن و مهارت در آن هنرها :
هنرمندی ز تو نادر نباشد
چو ملک شاه باشد اوستادت .
|| دلیری . زورمندی :
هنرمندی و رای و پرهیز و دین
زبان چرب و جوینده ٔ آفرین .
همان با هنرمندی و رای او
نبینیم کس نیز همتای او.
رجوع به هنرمند شود.
هنرمندی ز تو نادر نباشد
چو ملک شاه باشد اوستادت .
مسعودسعد.
|| دلیری . زورمندی :
هنرمندی و رای و پرهیز و دین
زبان چرب و جوینده ٔ آفرین .
فردوسی .
همان با هنرمندی و رای او
نبینیم کس نیز همتای او.
فردوسی .
رجوع به هنرمند شود.