هنرنامه
لغتنامه دهخدا
هنرنامه . [ هَُ ن َ م َ / م ِ] (اِ مرکب ) سرگذشت بزرگان و هنرمندان :
هنرنامه های عرب خوانده بود
در آن آرزو سالها مانده بود.
قدر اهل هنر کسی داند
که هنرنامه ها بسی خواند.
هنرنامه های عرب خوانده بود
در آن آرزو سالها مانده بود.
نظامی .
قدر اهل هنر کسی داند
که هنرنامه ها بسی خواند.
نظامی .