ترجمه مقاله

واج

لغت‌نامه دهخدا

واج . (اِ) گفتار و کلام و سخن . (ناظم الاطباء). || پرسش ، ابی واجی ؛ از من میپرسی :
ابی واجی چرا بی نام و ننگی
کسی کش عاشقه چش نام و چش ننگ ؟

باباطاهر(از انجمن آرا) و (آنندراج ).



|| واج ، امر به گفتن باشد یعنی بگو. (برهان ) (جهانگیری ). || (ص ) بی نهایت گرسنه . (ناظم الاطباء) (آنندراج ). || گیج . حیران و ویج . هاج و واج . هاژ و واج :
اگر همسایگان چیزی ندانند
غریبم واج و مسکین ره کدام است ؟
در فرهنگ جهانگیری نسخه ٔ خطی ص 123 همین شعر را شاهد برای واج به معنی «مگو» آورده و در نسخه ٔ خطی دیگر مانند برهان به معنی بگو آمده است . || گوینده . (انجمن آرای ناصری ).
ترجمه مقاله