ترجمه مقاله

وادیج

لغت‌نامه دهخدا

وادیج . (اِ) چفت و چوب بندی که تاک انگور را بر بالای آن اندازند. (برهان ). واکیج . چفته . چفته بندی . داربست . چفته و داربست که عرب آن را عریش گوید. (از منتهی الارب ). چفته و چوب بندی که تاک انگور بر بالای آن اندازند. (ناظم الاطباء). چفتی باشد که انگور بر بالای آن اندازند. (آنندراج ) (انجمن آرای ناصری ). چفتی باشد که انگور بر بالای آن افکنند. (منتهی الارب ) :
انگورها بر شاخها، ماننده ٔ چمچاخها
وادیجشان چون کاخها بستانشان چون لاویه .

منوچهری .


شحط الجله ؛ چوبی را در پهلوی بیخ رز نهاد تا بدان بر وادیج خود برآید. عرش الکرم ؛ وادیج بست رز را. اعترش العنب ؛ برشد تاک بر وادیج . عُروش ، تعرش ، وادیج بستن رز را. عریش ؛ وادیج رز. جازع ؛ چوب وادیج که بر آن شاخهای انگور اندازند. فیل ، رسن باریک از پوست خرمابن و گاهی آن را بر حلقه ٔ دو چوب استاده ٔ وادیج بندند.توقیع؛ وادیج انگور ساختن . وهط؛ نام حدیقه ای که عمروبن عاص را بود در طائف بر سه گروه ازوج وادیج انگورش برده لک چوب بود و قیمت هر چوبی درهمی . دُقران ، چوبهای وادیج . دِجران ؛ بالکسر چوب منسوب به وادیج . قلال ؛ چوب برپای کرده جهت وادیج انگور. عنم ؛ رشته مانندی است که بدان انگور بر وادیج برآید. دِعمه ؛ ستون خانه و چوبی که بر آن وادیج انگور و مانند آن نهند. دِعام ؛ ستون خانه و چوبی که بر آن وادیج انگور و مانند آن نهند. دِعام ؛ ستون خانه و چوبی که بر آن وادیج انگور و مانند آن نهند. (منتهی الارب ). || رشته ٔ انگور بود. (نسخه ای از اسدی ). وادیج چوب انگور باشد که رشته بود. (نسخه ای از اسدی ) :
همه وادیج پر انگور و همه جای عصیر
زانچ ورزید کنون بر نخورد برزگرا.

شاکر بخاری .


|| جائی که انگور از آن آویزند. (برهان ). وادخ و هرجایی که انگور از آن آویزند. (ناظم الاطباء). || جایی از تاک که خوشه ٔ انگور از آن روید. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (انجمن آرای ناصری ) (سروری ) (رشیدی ). آنجا از درخت تاک که انگور از آن برآید. (ناظم الاطباء). || و بعضی خمی را گفته اند که انگور در آن ریزند به جهت سرکه شدن . (برهان ). خمی که برای سرکه در آن انگور ریزند. (ناظم الاطباء). || آستینی باشد که از پارچه ٔ سفید و آبی و غیره قلمی آجیده کنند و شاطران و پیاده روان مانند ساق چاقشور بر پای کشند. (برهان ). چاقچور شاطران . (سروری ) (آنندراج )(انجمن آرای ناصری ). شلوار مانندی الوان و آجیده کرده شده که شاطران و پیاده روان بر پای کشند. (ناظم الاطباء).
ترجمه مقاله