ترجمه مقاله

وادید آمدن

لغت‌نامه دهخدا

وادید آمدن . [ م َ دَ ] (مص مرکب ) پدید آمدن : به یک ساعت صدهزار نور در دل بوحنیفه وادید آید. (راحة الصدور راوندی ). رابعه گفت این همه هست ولکن منی و خودپرستی و انا ربکم الاعلی از گریبان هیچ زنی برنیامده است و هیچ زن هرگز مخنث نبوده است اینها از مردان وادید آمده است . (تذکرة الاولیاء عطار). پرسیدند که در این راه چه عجب تر دیده ای ؟ گفت آنکه کسی آنجا هرگز وادید آید. (تذکرة الاولیاء عطار).
ترجمه مقاله