ترجمه مقاله

وارثی

لغت‌نامه دهخدا

وارثی . [ رِ ] (اِخ ) اردبیلی . صاحب تذکره ٔ صبح گلشن درباره ٔ او چنین آرد: وارثی اردبیلی متروکات شعراء سلف را خلفی وارث بوده و دیار سخن را خامه ٔ سنجیده طرازش بکمال آسانی پیموده :
از اوست :
وارثی را بارها گفتم که ترک عشق کن
پند من نشنید چندانی که دشمن کام شد.
بزندگیم کدام آرزو برآوردی
که باز روز پسین نخل ماتمم باشی .

(از تذکره ٔ صبح گلشن ص 579).


ترجمه مقاله