ترجمه مقاله

واسط

لغت‌نامه دهخدا

واسط. [ س ِ ] (ع ص ) نشیننده در میان قوم . (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). || آن که برای ازدواج خواستگاری میکند و میانجی برای خواستگاری . (ناظم الاطباء). || (اِ) واسطالکور؛ پیش پالان . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). || در، به لغت هذلیان . (از اقرب الموارد). || دندان . (منتهی الارب ).
ترجمه مقاله