واصلی
لغتنامه دهخدا
واصلی . [ ص ِ ] (اِخ ) میرزا نورعلی لکهنوئی از شعرای ساکن هند است و از میرزا محمدفاخر مکین تعلیم می گرفت و با میرزا محمد جعفرخان راغب به عظیم آباد رفت و همانجا درگذشت . از اشعار وی است :
واصلی گاه به وصلت نرسید و جان داد
باده ناخورده کشید آه عبث رنج خمار.
دیگران راوصل و حرمان شد نصیب واصلی
ای فلک از کجرویهای تو صد فریاد و آه .
ای واصلی از جهان فانی رفتی
محروم ز وصل یار جانی رفتی
دردا که ز نخل زندگانی ثمری
ناخورده به عالم جوانی رفتی .
واصلی گاه به وصلت نرسید و جان داد
باده ناخورده کشید آه عبث رنج خمار.
#
دیگران راوصل و حرمان شد نصیب واصلی
ای فلک از کجرویهای تو صد فریاد و آه .
#
ای واصلی از جهان فانی رفتی
محروم ز وصل یار جانی رفتی
دردا که ز نخل زندگانی ثمری
ناخورده به عالم جوانی رفتی .
(از تذکره ٔ صبح گلشن ص 581).