والمیدنلغتنامه دهخداوالمیدن . [ ل َ دَ ] (مص مرکب ) دراز کشیدن . (آنندراج ) (ناظم الاطباء). به یک سوی بدن مستریح دراز کشیدن . (یادداشت مرحوم دهخدا). واکشیدن . لم دادن . به فراغت خوابیدن . (ناظم الاطباء).