واپرسیدن
لغتنامه دهخدا
واپرسیدن . [ پ ُ دَ ] (مص مرکب ) دوباره سؤال کردن . || تفتیش کردن . (ناظم الاطباء). || دریافت کردن . (آنندراج از فرهنگ فرنگ ). || بازپرسیدن . استفسار نمودن . (آنندراج ) :
یکی ژند و اُست آر با برسمت
بگو پاسخ از هرچه واپرسمت .
صبح شد هدهد جاسوس کز او واپرسند
کوس شد طوطی غماز کز او واشنوند.
کاین چه شاید بود واپرسم از او
که چه میسازی ز حلقه تو بتو.
و رجوع به پرسیدن و بازپرسیدن و «وا»شود.
یکی ژند و اُست آر با برسمت
بگو پاسخ از هرچه واپرسمت .
فردوسی .
صبح شد هدهد جاسوس کز او واپرسند
کوس شد طوطی غماز کز او واشنوند.
خاقانی .
کاین چه شاید بود واپرسم از او
که چه میسازی ز حلقه تو بتو.
مولوی .
و رجوع به پرسیدن و بازپرسیدن و «وا»شود.