وایافتن
لغتنامه دهخدا
وایافتن . [ت َ ] (مص مرکب ) بازیافتن . (یادداشت های مرحوم دهخدا). دریافتن و ادراک نمودن . (از آنندراج ) :
گفتا خرم از میانه گم بود
وایافتنش به اشتلم بود.
این رشته قضا نه آن چنان تافت
کو را سررشته واتوان یافت .
ز خلق آن چنان برد پیوند را
که سگ وانیابدخداوند را.
گفتا خرم از میانه گم بود
وایافتنش به اشتلم بود.
نظامی .
این رشته قضا نه آن چنان تافت
کو را سررشته واتوان یافت .
نظامی .
ز خلق آن چنان برد پیوند را
که سگ وانیابدخداوند را.
نظامی .