وا
لغتنامه دهخدا
وا. (پسوند) مانند مزید مؤخر یا پساوند در آخر اسماء درآید بمعانی ذیل : اتصاف را رساند: پیشوا. پیشوایی . مروا. مرغوا.پیلوا (پیله وا). || مخفف وای از پهلوی وای و اوستایی وَیو به معنی باد: اندروا = اندروای = دروا = دروای ، لغةً به معنی در هوا و مجازاً سرگشته و حیران و سرنگون آویخته . (از حاشیه ٔ برهان چ معین ، ذیل «اندروای ») :
پرورده تنی چو کوهی اندر تن
بر رفته سری چو نخلی اندروا.
که نه آن می برآید از پس خاک
که نه این می بجنبد اندروا.
آسمان کو ز کبودی بکبوتر ماند
بر در کعبه معلق زن و دروا بینند.
پرورده تنی چو کوهی اندر تن
بر رفته سری چو نخلی اندروا.
مسعودسعد.
که نه آن می برآید از پس خاک
که نه این می بجنبد اندروا.
آسمان کو ز کبودی بکبوتر ماند
بر در کعبه معلق زن و دروا بینند.
خاقانی .