وتدی
لغتنامه دهخدا
وتدی . [ وَ ت ِ / ت َ ] (ص نسبی ) منسوب به وتد یعنی میخی . || عظم وتدی ؛ استخوان قاعده ٔ دماغ و همه ٔ استخوانها بر وی نهاده شده است . نام یکی از استخوانهای کله که در مابین مصفاة و قمحدوه و استخوانهای صدغ واقعشده . (ناظم الاطباء). رجوع به تشریح میرزاعلی شود.