ترجمه مقاله

وترة

لغت‌نامه دهخدا

وترة. [ وَ ت َ رَ ] (ع اِ) برگزیده و بهترین از هر چیزی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). در اقرب الموارد حِتار کل شی ٔ آمده نه خیارکل شی ٔ بنابر این حتار به معنی صرف الشی ٔ و ما استدار به است مانند گوشت که دور ناخن را احاطه میکند. || پرده ای است میان دو سوراخ بینی . (منتهی الارب ) (المنجد) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). پلک بینی . (مهذب الاسماء). || کرکرانکی است ریزه در اعلای گوش . || پوستکی میان سبابه و ابهام یا میان هر دو انگشت . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || ستون خانه یک یک نهاده . || رگ درونی نره یا رگ پوست آن . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ). رگ اندرون ذکر. (مهذب الاسماء). || پی که فراگیرد مخرج سرگین اسب را. || پی زیر زبان . || پی پشت و ما بین نوک بینی و بروت . || جای گذشت تیر از کمان . وَتر جمع است در همه ٔ معانی . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ).
ترجمه مقاله