ترجمه مقاله

وتیرة

لغت‌نامه دهخدا

وتیرة. [ وَرَ ] (ع اِ) کینه یا ستم و افزونی در آن . || پاره ٔ زمین باریک و دراز و سطبر گسترده ٔ هموار ونرم . || حلقه ٔ تیراندازی . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (آنندراج ). آن حلقه که بدان نیزه زدن آموزند. (مهذب الاسماء). || ستون طاق نهاده از خانه . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). || زمین سپید. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (آنندراج ). || حبس . || قبر. (ناظم الاطباء). گور. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (آنندراج ). || گل سپید یا گل سرخ . || شکوفه ٔ گل . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || سپیدی گرد پیشانی اسب . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). || رگ پوست نره . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (آنندراج ). || روش و نهاد. (منتهی الارب ). گویند: مازال علی وتیرة واحد؛ ای طریقة و راه . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (آنندراج ). هنجار. شیوه . سبک . اسلوب . روش . (یادداشت مرحوم دهخدا) :
به یک وتیره نجنبد همی عنان قضا
به یک مثابه نگردد همی رکاب قدر.

خاقانی .


|| راه پیوسته به کوه . || سستی در کار. || عیب و سستی در کار. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (آنندراج ). || کوتاهی . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد)(آنندراج ) (ناظم الاطباء). || خرک بینی و آن پرده ٔ میان دو سوراخ بینی است . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || کرکرانکی است ریزه در اعلای گوش . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || پوستکی است میان سبابه و ابهام یا میان هردو انگشت . (منتهی الارب ). || نام عقد عشرة. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (آنندراج ). || (مص ) کوتاهی کردن . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || بند نمودن . || بازداشتن . || درنگ کردن . (منتهی الارب ).
ترجمه مقاله