ترجمه مقاله

وجاه

لغت‌نامه دهخدا

وجاه . [ وَ / وِ / وُ ] (ع ق ) روباروی . رویاروی . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد): قعدت وجاهک (مثلثة)؛ یعنی نشستم رویاروی تو، همچنین است قعدت تجاهک . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (اقرب الموارد).
ترجمه مقاله