ترجمه مقاله

وخشور

لغت‌نامه دهخدا

وخشور.[ وَ / وُ ] (اِ) بر وزن دستور، پیغمبر و رسول را گویند و به ضم اول هم آمده است . (برهان ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) :
با ندا نمودند وخشور را
بدید آن سراپا همه نور را.

رودکی .


یکی حال از گذشته دی دگر از نامده فردا
همی گویندپنداری که وخشورند یا گندا.

دقیقی .


بگفتار وخشور خود راه جوی
دل از تیرگیها بدین آب شوی .

فردوسی .


بگو ای خردمند از این در سخن
قیاسی ز وخشور دادار کن .

فردوسی .


رجوع به غیاث اللغات و انجمن آرا و آنندراج شود.
ترجمه مقاله