ترجمه مقاله

وداع

لغت‌نامه دهخدا

وداع . [ وَ ] (ع مص ) بدرود کردن . (غیاث اللغات از مدار و بهار عجم و کشف و صراح و مزیل ). بدرود نمودن . (آنندراج ). خدانگهداری کردن . خداحافظی کردن . (یادداشت مؤلف ). || (اِمص ) اسم مصدر است تودیع را و آن تفأل است به تن آسانی و راحت که لاحق حال او باشد وقت بازآمدن از سفر. (منتهی الارب ). || (اِ) بدرود. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). پدرود. (ناظم الاطباء). خیرباد که وقت رفتن یکدیگر گویند. (آنندراج از کنز اللغات ). نیایشی که در هنگام مسافرت و مفارقت از یکدیگر بر زبان می آورند. (ناظم الاطباء). خداحافظی . (یادداشت مؤلف ).
ترجمه مقاله