ترجمه مقاله

ورستاد

لغت‌نامه دهخدا

ورستاد. [ وَ رَ ] (اِ) اوقات گذری باشد که به جهت مردم نامرادو طالب علم مقرر سازند. (برهان ). وظیفه و مقرری و مدد معاش که برای مردم طالب علم برقرار میکنند. (ناظم الاطباء). وظیفه . (برهان ) (دهار) (ناظم الاطباء). وظیفه ٔ مقرر که بدان اوقات گذر کنند. وظیفه ای که برای مستحقان برقرار کنند. (انجمن آرای ناصری ) :
خدایا توئی جمله را دستگیر
ورستاد جودت ز ما وامگیر.

عسجدی (از انجمن آرا).


ترجمه مقاله