ترجمه مقاله

ورفان

لغت‌نامه دهخدا

ورفان . [ وَرْ رَ ] (ص ) شفیع. شفاعت کننده . (برهان ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). درخواست کننده ٔ جرم و گناه . (برهان ) (آنندراج ). درخواست نماینده ٔ بخشش گناه . (ناظم الاطباء). در حاشیه ٔ برهان قاطع آمده : ورفان شفیع بود. مسعود غزنوی گوید :
دادم بده وگرنه کنم جان خویشتن
مدح امیر و نزد تو آرم به ورفان .
(حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین از لغت فرس ص 354).در رشیدی آمده : ورقان [ با قاف ] (با فتح و تشدید راء مفتوح ) شفیع. مسعود غزنوی گوید :
دادم بده وگرنه کنم جان خویشتن
مدح امیر گویم و آرم به ورقان .
لیکن از این بیت به معنی شفاعت ظاهر میشود. در صحاح الفرس آمده : ورفشان شفیع بوده مسعود غزنوی گفت :
دادم بده وگرنه کنم جان خویشتن
مدح امیر، نزد تو آرم به ورفشان .
آقای طاعتی نوشته اند: این لغت در فرهنگ اسدی چاپ اقبال ورفان با راء مشدد آمده ، در برهان قاطع نیز آن را به فتح اول و ثانی مشدد و فای به الف کشیده و به نون زده ضبط کرده اما در نسخه ٔ ک از صحاح الفرس بطور وضوح دوبار ورفشان با شین آمده و چون لفظ ورفشان = برفشان در موردشفیع صحیح تر به نظر رسید ضبط نسخه ٔ ک متن قرار داده شده . (حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ).
ترجمه مقاله