ترجمه مقاله

ورف

لغت‌نامه دهخدا

ورف . [ وَ ] (ع اِ) آنچه رقیق و تنک باشد از پیرامون جگر. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (آنندراج ). لبه ٔجگر. آنجای از کناره های جگر که نازک باشد. (ناظم الاطباء). || (مص ) وریف . وُروف . فراخ افتادن سایه و دراز و کشیده شدن آن . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (آنندراج ). گسترده شدن و دراز شدن و کشیده شدن سایه . (از اقرب الموارد). || گوالیدن گیاه و نیک سبز گردیدن . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (آنندراج ). سبز و خرم و شاداب شدن گیاه . (از اقرب الموارد). درخشیدن نبات از تاریکی . (تاج المصادر بیهقی ).
ترجمه مقاله