ترجمه مقاله

ورمالیدن

لغت‌نامه دهخدا

ورمالیدن . [ وَ دَ ] (مص مرکب ) دامن بر میان زدن و پاچه ٔ ازار و آستین جامه را بالا کردن . (برهان ) (ناظم الاطباء). || کنایه از گریختن . (برهان ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). فرار کردن . (ناظم الاطباء). چه ، دامن را بر میان زدن ، دویدن را آسان کند. (حاشیه ٔ برهان چ معین ).
ترجمه مقاله