ترجمه مقاله

ورمال زدن

لغت‌نامه دهخدا

ورمال زدن . [ وَ زَ دَ ] (مص مرکب ) کنایه از گریختن باشد از ترس جان . (برهان ) (آنندراج ). ورمال کردن . ورمالیدن . (حاشیه ٔ برهان چ معین ).
ترجمه مقاله