ترجمه مقاله

وروف

لغت‌نامه دهخدا

وروف . [ وُ ] (ع مص ) ورف . وریف . فراخ افتادن سایه و دراز و کشیده شدن آن . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (آنندراج ). || گوالیدن گیاه و نیک سبز گردیدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). خرم و سبز و شاداب گردیدن گیاه . (اقرب الموارد). درخشیدن نبات از تاریکی . (تاج المصادر بیهقی ). رجوع به ورف شود.
ترجمه مقاله