ترجمه مقاله

وزان

لغت‌نامه دهخدا

وزان . [ وِ] (ع اِ) برابر. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء): هذا وزانه ؛ آن برابر اوست . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || (مص ) برابر کردن میان دو چیز. (آنندراج ). موازنه . (المصادر زوزنی ) (ناظم الاطباء). همسنگی . (فرهنگ فارسی معین ) : و نگذارد که نااهل بدگوهر خویشتن را در وزان احرار آرد. (کلیله و دمنه ).
ترجمه مقاله