ترجمه مقاله

وسع

لغت‌نامه دهخدا

وسع. [ وُ ] (ع اِمص )توانگری . (مهذب الاسماء). فراخی و توانگری . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). توانایی . (ترجمان علامه ٔ جرجانی ترتیب عادل بن علی ) (مهذب الاسماء). دست رسی . || طاقت . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) :
رهی در پیش آمد بی نهایت
که بیش از وسع هر مرد و زن آمد.

عطار.


سعدی آن نیست که درخورد تو گوید سخنی
آنچه در وسع خود اندر دهن آمد گفتم .

سعدی .


به راه بادیه بودن به از نشستن باطل
اگر مرادنیابم به قدر وسع بکوشم .

سعدی .


ترجمه مقاله