ترجمه مقاله

وسیط

لغت‌نامه دهخدا

وسیط.[ وَ ] (ع ص ، اِ) آنکه در نسب میانه و در قدر و منزلت بلندتر باشد. گویند: فلان وسیطهم . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). آنکه در نسبت میانه و در محل رفیع باشد. (غیاث اللغات ) (آنندراج ). || میانجی میان دو خصم . (منتهی الارب ) (غیاث اللغات ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). وسیط یا متوسط، شخصی را گویند که مابین دو خصم ازبرای اصلاح ذات البین توسط نماید. (از قاموس کتاب مقدس ). میانجی دو دشمن . (فرهنگ فارسی معین ) : ... و میان من و ملک وسیطی عدل و شفیقی مشفق باشی . (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ). || واسطه . (فرهنگ فارسی معین ).
ترجمه مقاله