ترجمه مقاله

وشیظة

لغت‌نامه دهخدا

وشیظة. [ وَ ظَ ] (ع اِ) پاره ای از استخوان که زاید باشد بر استخوان صمیم . || پاره ای چوب که بدان کاسه را پیوندند. (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (آنندراج ). || فرومایگان قوم . گویند: هم وشیظة فی قومهم ؛ ای حشو فیهم . (منتهی الارب ) (آنندراج ). زاید و حشو در قوم . (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء).
ترجمه مقاله